خلاصه داستان: کارل فردریکسن تمایلی موافقت می کند که به تاریخ برود ، اما اعتراف می کند که او هیچ تصوری ندارد که این روزها چگونه دوست یابی کار می کند. مانند دوست او ، حفر سعی می کند کارل را آرام کند و نکاتی در مورد نحوه دوست داشتن ارائه می دهد.
خلاصه داستان: ژان Vaubernier ، یک زن جوان طبقه کارگر گرسنه برای فرهنگ و لذت ، از هوش و جذابیت خود برای صعود از نردبان های اجتماعی یک به یک استفاده می کند تا اینکه ملاقات کند و با پادشاه لو رابطه رسوائی را آغاز کند ...
خلاصه داستان: هنگامی که گروهی از دوستان کشف می کنند که چگونه می توانند با استفاده از یک دست ممتح ، ارواح را به هم بزنند ، آنها را به هیجان جدید قلاب می کنند ، تا اینکه یکی از آنها خیلی دور شود و نیروهای ماوراء طبیعی وحشتناک را رها کند.